"در دلم جایی برای پنهان شدن نیست"
نمی خواهم پارچه ی ابریشمی باشم
اشرافی و غمگین
می خواهم کتان باشم
بر اندام زنی تنومند
که لب هایش
وقت بوسیدن ضربه می زنند
و نگاهش
وقت دیدن احاطه می کند
تمامی این روزها دلگیرند
من جغد پیری هستم
که شیشه ای نیافته ام برای تاریکی
می ترسم رویایم به شاخه ها گیر کند
می ترسم بیدار شوم و ببینم
زنی هستم در ایران
افسردگی ام طبیعی است
اما کاری کن رضا جان پاییز تمام شود
نمی دانم اگر مرگ بیاید
اول گلویم را می فشارد
یا دلم را
آن روز کجای خانه نشسته بودم
که می توانستم آن همه شعر بگویم؟
کدام لامپ روشن بود؟
می خواهم آنقدر شعر بگویم
که اگر فردا مردم
نتوانی انکارم کنی
می خواهم شعرم چون شایعه ای در شهر بپیچد
و زنان
هربار چیزی به آن اضافه کنند
امشب تمام نمی شود
امشب باید یکی از ما شعر بگوید
یکی گریه کند
در دلم جایی برای پنهان شدن نیست
من همه ی زاویه ها را فرسوده ام
دیگر وقت آن است که مرگ بیاید
و شاخ هایش را در دلم فرو کند
"الهام اسلامی"
برچسب : الهام اسلامی، سال 1362در محمود آباد مازندران به دنیا آمد و با رشد در مسیر شعر و ادب به بالندگی رسید. «تو درخت لیمو، من درخت سپیدهدم» مجموعهی ۵۹ شعر از الهام اسلامی است ؛ شاعر مستعد و جوانی که زندگی فرصت بالندگی بیشتری نداد . اغلب شاعران به خصوص آنها که در حوزه شعر سپید و با اتکا به سنت سادهنویسی در شعر فعال هستند پس از مجموعههای اول و دوم خودشان است که رفته رفته راه و زبان خود را پیدا میکنند و مهیا میشوند برای بالندگی و گام برداشتن در مسیر شعری خود.
الهام اسلامی نیز پس از تجربه کردن در گونههای مختلف شعر سپید با عنایت به شیوه ساده نویسی در شعر در مسیر رسیدن به شعری خاص خود بود که متاسفانه زمان آن را نیافت.
الهام اسلامی در سال ۱۳۸۷ با مجموعه شعر «دنیا چشم از ما برنمیدارد»، برنده جایزه کتاب سال شعر جوان شده بود که این نیز مهرتاییدی بود بر تواناییهای بالقوه او در حوزه شعر که بخشی از آنها در مجموعه شعر«تو درخت لیمو، من درخت سپیدهدم» انعکاس یافته است. مجموعهای که پس از کوچ دلخراش او در سال ۱۳۹۰ طی یک حادثه رانندگی به همراه همسرش غلامرضا بوسان (که او نیز از شاعران مستعد این نسل محسوب میشد) و فرزند کوچکشان، جمع آوری و آماده چاپ شده است.
آثار وی :