هر شب با رویای تو بیدار می شوم
به خودم نگاه می کنم،
به این طره زلفان سپید که هی تکرار می شوند درآیینه!
به تو نگاه می کنم ،
به مردی دوست داشتنی
و کبوترانی که عجیب مهربان شده اند!
هرشب کارمن این ست که بیشتر فکر کنم به شب،
پرده و ماه !
نگاهم در آینه فرو می ریزد
به جزیره ای که به زیر آب می رود.
این ساحل که خواب ندارد
پرندگانش دیرهنگامی ست کوچیده اند.
دیر هنگامی ست که این جزیره به اتاقم رسیده است.
حالا
من به هرکبوتری که از دوردست می رسد
سلام می دهم
می خندم
و فکر می کنم من و تو خاطرات رویای یک شبانه ایم!
برچسب :ازمجموعه کتاب بوی نارنجی نارنجک"شاعر سلبی نازرستمی