تا شاعر شوم
و از تو بگویم
هنوز راهى است مرا.
افسوس
که فردا سکوت کرده
دیروز باز نمىگردد
امروز در پى چیستم
که حتى شاهزاده قصههاى افسانهاى
با من از عشق سخن نمىگوید.
تخیّل سبز صداى تو
در من
یکى رطب
بوى باغهاى هزارساله «یثرب» را مىدهد
و حالى در من مىآفریند
که شبها
اندیشههایم را دفتر کنم
دفترهایم را ستاره ببندم
صبح را صدا کنم
و با اولین طلیعه
به سویت روان شوم
تو، ناشتایىات را
با شبهاى عاشقانهام شیرازه ببندى
آه که چه صبح باشکوهى در انتظار توست.
برچسب :بهاره رضایى در اسفند 1356 در رودسر متولد شده است. شعر از نه سالگى با او بود اما فعالیتهاى جدى خود را از 15 سالگى در این زمینه آغاز کرد و اشعارش مرتب در مطبوعات محلى شمال چاپ مىشد.
وى در سال 1378 اولین مجموعه شعر خود را با عنوان «آنتیا عروس چهار فصل سکوت» منتشر کرد. شعرهاى این کتاب در واقع اولین تجربههاى حرفهاى او در زمینه شعر است و شامل شعرهاى پیش از 19 سالگى اوست و بُنمایههاى غنایى و لیویک دارد. رضایى فارغالتحصیل رشته ادبیات داستانى است و در حال حاضر به کارهاى مطبوعاتى مشغول است. او مجموعه اشعار دوم خود را با عنوان «خدا خواب تازهترى برایم دیده است» در سال 81 توسط انتشارات نیمنگاه منتشر کرده است. وى اکنون مشغول بررسى مجموعه مقالاتى است که در مطبوعات چاپ کرده است. این مقالات پیرامون ادبیات امروز ایران نگاشته شده است و شاید آنها را چاپ و به دوستداران عرضه کند. آخرین کتاب و مجموعه اشعار او که در سال 1383 منتشر شده است، «درست باید همین امروز تیربارانم مىکردى؟!» مىباشد.