تمام شهر سنگر بود
تمام خانهها، خالى
تمام کوچهها از ابتدا تا انتهاى شهر
تنها بود
پس از روزى که مرگ و فتنه بر مردم هجوم آورد
و باغ سبز رؤیا
زیر آوار غم و آوارگى
افسرد
و مسجد ریخت
و قرآن مقدس سوخت
دیگر بازار شادى سخت خالى بود!
و زنگ مدرسه تنها
و سوسنگرد تنها بود
غروب گرم در «سبحانیه» دیدم
که نخلستان سرود رزم بر لب داشت
و «کرخه» همچنان جارى
به آهنگ ظفر پیوسته جارى بود
زن ماهىفروشى نیز
سر بازارِ تبدار حمیدیه نشسته بود
و «اهواز» از هجوم موشک دشمن
پر از فریاد بود و خون
و صبح سال نو در سفره مردم
خدا بود و خروش و خنده شیرین یک کودک
که با خمپاره پرپر شد
تا مردم شهر آمدند آنجا
- ته اسفالت -
آنجا که گلى رویید
درخت نازک و پربار
از پرچین نگه مىکرد
و نهر آب جارى بود در کوچه
«کُنار»ى از درخت افتاد
درخت پر «کُنار» از چینه
چشمش توى آب بود انگار
برچسب :صدیقه وسمقى شاعر معاصر در تهران به دنیا آمده، پرورشیافته و تحصیل کرده است. وى لیسانس الهیات از دانشگاه تهران و فوق لیسانس و دکتراى خود را در فقه و مبانى حقوق اسلامى در همین دانشگاه به پایان رسانده است. ایشان از سال 1357 با مطبوعات به همکارى مشغول شد و مدتى مقالات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى او مرتب در روزنامه اطلاعات و مجله سروش چاپ شده است. مىگوید: «وقتى احساس کردم به طور مستمر این مسئله با کار ذوقى و ادبى من منافات دارد و وقتم را مىگیرد، تلاش خود و همکارى با مطبوعات را در حاشیه قرار دادم.» اکنون در دانشکده الهیات تدریس مىکند و حدود 14 سال است عضو هیأت علمى دانشگاه تهران مىباشد. خانم وسمقى سه مجموعه شعر دارد. «نماز باران» در سال 1368 چاپ شد و در سال 71 - 70 به عنوان بهترین مجموعه شعر پس از انقلاب معرفى شد و از وزارت فرهنگ و آموزش عالى لوح تقدیر گرفت. «دردهاى مذاب» و «گزیده ادبیات معاصر» از انتشارات نیستان مجموعه اشعار بعدى اوست. وى همچنین دو کتاب ترجمه کرده است: «گنجینههاى تقدس»، «مدینه منوره» و چند کتاب دیگر از جمله سفرنامه هندوستان تألیف کرده است. در دوران نوجوانى داستان مىنوشته است و اکنون چند کتاب آماده چاپ دارد.