شکوه شعر زنان معاصر

عاشقانه ترین اشعار زنان معاصر

شکوه شعر زنان معاصر

عاشقانه ترین اشعار زنان معاصر

فیروزه فزونی

ذکر خدا

وقتى با چشمانم مى‏بوییدم تو را
سجّاده‏ام قالیچه حضرت سلیمان شد
من طواف‏کردمت‏
در اتاق خاطره‏هایم با تو
بدون پیمودن مسافتى دروغ‏
وقتى ذکرت نبضم را مى‏نواخت‏
همچون ناقوس کلیسا مى‏شدم‏
و در حرکت یکریز روحم‏
که دیوانه‏وار به دیوار کوتاه سینه‏ام مى‏کوبید
پژواک رهاییم را
فریاد مى‏زدم‏
و در این تکرار لذت‏
حتّى سوزنى در اتاق متبرکم‏
جاى نمى‏گرفت‏
همه جا من بودم و تو
دوستت دارم‏
اى خدا


چند رباعى‏

چون رود، هواى آرمیدن دارم‏
از دشت، هواى لاله‏چیدن دارم‏
رو سوى فلک پشت به دنیاى دنى‏
از قید جهان میل رهیدن دارم‏

* * *

یک عمر به جستجوى یک چشم زلال 
یک عمر به فکر آرزوهاى محال‏
یک سینه ز آرزو و صد تکّه ز قلب‏
کافیست مرا در سفر سخت کمال‏

* * *

از پیله تن، میل رهیدن دارم‏
از ابر جنون میل چکیدن دارم‏
سرریز شدم ز عشق، آخر چکنم؟
از باده حق، میل چشیدن دارم‏

فیروزه فزونى‏

برچسب :فیروزه فزونى شاعر متولد 1343 لنگرود که داراى همسر و دو فرزند است. مادرش صفورا از شعراى خوب گیلان است که چندین مجموعه به چاپ رسانده و از شعراى گیلان صاحب‏نام مى‏باشد. فیروزه فزونى شعر موسیقى و آواز را با هم آمیخته است. خود مى‏گوید: «کار هنرى‏ام را در کودکى با رفتن به کلاس باله شروع کردم. بعد به کلاس گیتار رفتم. بعد از چند سال مدتى پیانو کار کردم. بالاخره سازى را که ادامه دادم و با حس‏هاى درونم همنواتر یافتم، سه‏تار بود که با استادهاى بسیار خوبى از جمله خانم توفیق و ... ردیف میرزاعبداللّه را دوره کردیم. ترانه‏سرایى را هم تجربه کرده‏ام و روى آهنگ‏هاى استاد گنجه‏اى شعر گذاشته‏ام. در ضمن با سنگ‏هاى طبیعى که از کوه و طبیعت جمع‏آورى مى‏کنم، مجسمه مى‏سازم و روى سنگ‏ها را گاهى با تراش دادن و گاهى نقاشى و بیرون آوردن اشکال از دل سنگ و گاهى سوار کردن چند تکه روى هم، حجم‏هایى در مى‏آورم که شاید نامش مجسمه باشد.» ایشان نمایشگاهى از مجسمه‏سازى با سنگ را در خرداد 83 در گالرى فاخته به معرض دید علاقه‏مندان گذاشته است. مجموعه اشعار او به نام «آسمان رنگ خاک، دریا رنگ خون» غزل و مثنوى است. در اشعار پر احساس او نگرش به طبیعت و نیایش به خداوند فراوان دیده مى‏شود