گلِ تب بر تنم سیماب مىریخت
ز چشم آسمان مهتاب مىریخت
تو که پا در رکاب جاده کردى
ستاره پشت پایت آب مىریخت
مهاجرهاى سرخ
به سوى موطن خود شاد رفتند
پریدند از قفس، چون باد رفتند
زبانم لال بادا گر بگویم
مهاجرهاى سرخ از یاد رفتند
گفتى که به چشمت گلِ پیوسته بهارم
بر خطه سرسبز نگاه تو دچارم
از گردش ایام تو پاییز برون باد
بىروى گلت رنگ سکوتم، شب تارم
گفتى که غزلپوش نمایم سحرت را
در فرصت تو بوسه تبدار بکارم
تا در خم گیسوى تو مأوا نکند شب
بر زلف سیاهت گل خورشید گذارم
گفتى که دلت سخت غزلگیر و بهاریست
وقت است به یُمن نفست شوق ببارم
از سایه نیفتاده نگیرت نفست کاش
تو رنگ بهارى و من آئینه ندارم
شرط است که منعت کنم از عشق به شاعر
از فرقه سودازدهام، شعلهتبارم
هشدار کبابت نکند سرخى شرمم!
بر برکهات آتش نزند چشم شرارم
برچسب :طاهره رضازاده از شاعران خطه ادبپرور خراسان و متولد 1342 مشهد است. او از نوجوانى به شعر علاقهمند بوده و در رشته ادبیات نیز تحصیل کرده است و اکنون به سمت دبیر زبان و ادبیات فارسى در مدارس مشهد به تدریس مشغول مىباشد. همچنین ویراستارى کتاب جزو کارهاى اوست. بیشتر غزل مىسراید و گاه به شعر نو مىپردازد. اشعار او از مضامین تازه و زیبا سرشار است. مجموعه آثار او به نام «عطر مواج» در سال 1380 به چاپ رسیده است. بخشهایى از مقدمه کتابش را که دکتر عباس خیرآبادى ادیب، شاعر و استاد دانشکده ادبیات مشهد در باره اشعارش نوشته است مىآوریم: «بىگمان در طى دهه اخیر در ساخت شعر فارسى به ویژه قلمرو غزل مثنوى رباعى نوعى دگردیسى پدید آمده و این قالبها را چنان دگرگون کرده که تمیز سرودههاى این دهه از ادوار گذشته را براى خواننده بسیار آسان مىنماید. به دیگر سخن شعر زمان ما براى خود نوعى شناسنامه جدید گرفته و هویتى تازه یافته است.
اشعار سخنور صاحب ذوق و بااحساس طاهره رضازاده، سراسر عطر تازگى دارد. مضامین آنها اگرچه از نوع شعر نسل امروز است، ولى از بازارى خریدارى نشده که بعضى شعراى جوان با آن داد و ستد دارند. مفاهیم بکر و زیبا، ترکیبات آفریده خیال و عاطفه، سخن گرم و دلنشان در جاى جاى این اشعار دیده مىشود. نشانههایى از تأثیر شخصیت خود شاعر، در سرودهها کاملاً ملموس است و ...، امیدواریم که این شاعر خوب خراسانى با تلاش و کوشش بتواند گامهاى بلندى در شعر و ادبیات معاصر بردارد.»