شکوه شعر زنان معاصر

عاشقانه ترین اشعار زنان معاصر

شکوه شعر زنان معاصر

عاشقانه ترین اشعار زنان معاصر

مهرنوش قربانعلی

Image result for ‫عکس مهرنوش قربانعلی‬‎


"آن قصر که برچرخ پهلو می زد!"


 کو،کو،کو،کو...

رفته گی روزهایم را لمس می کنم

کو،کو،کو،کو...

بی انعکاسی صدایی آزارم می دهد

زخمی دراز می کشد در تنم و باج خواهی می کند

چاهی گریه هایش را فرو می ریزد و حلقه حلقه بند می کشد بر نفس هایم

اوهام نگاری ترس پشت دستم را داغ گذاشته است!

صورت شطرنجی عشق

از اخبار پخش می شود و شایعه ها دهانشان را می گیرند و

سر تکان می دهند

به آن ها هشدار داده بودم عبرت را بگیرند!

 

باد برهم می کوبد برگ ها را و می گریزد

صدای سوت صاعقه ای تعقیب اش می کند

تعادل سیرک را چوبی بر بندهایش حفظ می کند

بر کنگره ی خاطره هایم

آوازی می پیچد،کو،کو ...

 

روزهای ابری فرصت هایی تار به بار می آورند

تعادل سیرک را نخی جا به جا می کند

که رفت و آمدش به یک جا ختم می شود

به چوبی که وبال دستش باشد

 

از قصری که پهلو می زد بر چرخ

فاخته ای در گلویم می خواند

عشق گیج تر از کلاغی به خانه اش نرسید آخر

بی عبرتی که گرفته باشد

 

کو،کو،کو،کو ...

چوبی تعادل بازی را بر بندهایم حفظ می کند

کلاهش را سیرک بالاتر بیندازد

کو،کو،کو،کو...

رویایی دور گرفته و دور می شود!

 

"مهرنوش قربانعلی "


برچسب :

آن قصر که برچرخ پهلو می زد!

 

کو،کو،کو،کو...

رفته گی روزهایم را لمس می کنم

کو،کو،کو،کو...

بی انعکاسی صدایی آزارم می دهد

زخمی دراز می کشد در تنم و باج خواهی می کند

چاهی گریه هایش را فرو می ریزد و حلقه حلقه بند می کشد بر نفس هایم

اوهام نگاری ترس پشت دستم را داغ گذاشته است!

صورت شطرنجی عشق

از اخبار پخش می شود و شایعه ها دهانشان را می گیرند و

سر تکان می دهند

به آن ها هشدار داده بودم عبرت را بگیرند!

 

باد برهم می کوبد برگ ها را و می گریزد

صدای سوت صاعقه ای تعقیب اش می کند

تعادل سیرک را چوبی بر بندهایش حفظ می کند

بر کنگره ی خاطره هایم

آوازی می پیچد،کو،کو ...

 

روزهای ابری فرصت هایی تار به بار می آورند

تعادل سیرک را نخی جا به جا می کند

که رفت و آمدش به یک جا ختم می شود

به چوبی که وبال دستش باشد

 

از قصری که پهلو می زد بر چرخ

فاخته ای در گلویم می خواند

عشق گیج تر از کلاغی به خانه اش نرسید آخر

بی عبرتی که گرفته باشد

 

کو،کو،کو،کو ...

چوبی تعادل بازی را بر بندهایم حفظ می کند

کلاهش را سیرک بالاتر بیندازد

کو،کو،کو،کو...

رویایی دور گرفته و دور می شود!

 

 برچسب :مهرنوش قربانعلی در سال 1347 در تهران به دنیا آمده است .وی دانشجوی کار‌شناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی‌ است. 

آثای وی :

  • «در ناتمامی خود» (مجموعۀ شعر)
  • «راه به حافظۀ جهان»(مجموعۀ شعر)
  • «تبصره» (مجموعۀ شعر)
  • «به وقت البرز» (مجموعۀ شعر)
  • «کوک تهران» (مجموعۀ شعر)