شکوه شعر زنان معاصر

عاشقانه ترین اشعار زنان معاصر

شکوه شعر زنان معاصر

عاشقانه ترین اشعار زنان معاصر

"بغض ،یکی مانده به آخری ست"


گریه

آخرین چیزی‌ست که باقی می‌ماند
و بغض
یکی مانده به آخری‌ست
و امید
پیش از بغض
می‌ترکد
من این مرحله‌ها را
مثل مسیر خانه تا دانشگاه
مثل مسیر حول‌حالنا تا یلدا
کوچه به کوچه از برم
این کوچه‌ها
هر شب
پر از بادکنک‌هایی‌ست
که یکی‌یکی می‌ترکند
اول امید
بعد بغض
و گریه آخرین چیزی‌ست که ...



برچسب : از اشعار مهدیه لطیفی 

عشق تو آیا ؟



http://s5.picofile.com/file/8126358800/Love_and_Romantic_Photo2.jpg


 چگونه پر می زند این سینه سرخ

 در کدام وقت؟

 عشق تو آیا

 پرنده ای سبز است

 پرنده ای سرخ

 که به هنگام غروب آواز می خواند.

 عشق تو چون گلی ست

 وقتی آفتاب می دمد

 آن سان شقایق هایی که بر دشت می روید

 عشق تو تیری ست که در تفنگ می جوشد

 درخشاب های پر!

 عشق تو در من سربه جنون می زند

 در جزیزه ی مجنون! 



منتخبی از اشعار  سلبی ناز رستمی 
وبگاه این شاعر :http://salbinaz.blogfa.com/

فراموش ترین زن زمینم



عکس عاشقانه یک کودک عاشق 

فراموشکارترین زن زمینم

آنقدر که گاهی حتی یادم می رود

که به این دنیا آمده ام ؟ !

یا دارم از آن می روم ؟!

فراموشکارترینم اما

چیزهایی هست

که هرگز از یادم نمی رود

چیزهایی کوچک

خیلی  خیلی کوچک

مثلا

لکه ای

روی

پیراهن

تو!

 

شعری از رویا شاه حسین زاده

"حالا دیگر"


حالا دیگر

یک خط در میان گریه می‌کنم،
حالا دیگر
شانه‌هایم صبورتر شده‌اند
و با هر تلنگری که گریه می‌زند
بی‌جهت نمی‌لرزند!

انگار دیگر هیچ اتفاقِ عاشقانه‌ای
از چشم‌هایم نمی‌افتد
و پاییزِ من
اتفاق زردی‌ست
که می‌تواند
ناگهان در آغوشِ هر فصلی بیفتد!
حالا تو هی به من بگو
بهار می‌آید ..


برچسب :از اشعار { نسترن وثوقی }

زنان خوابیده روی خط‌های سفید ..


شاید بمانم
شاید روی خط‌های عابر پیاده بخوابم
و ساعت‌ها به صدای ترمز ماشین‌ها فکر کنم
که از صدای دوستت‌دارم‌های تو بلندتر است
شاید کوتاه بیایم
بروم تا سر کوچه
شوینده‌ها را بخرم
زندگی‌ام را بسابم
و با زن‌های سریال‌های خانوادگی کمی درددل کنم
قرار نامعلومی داشتم
قرار نامعلومی دارم
از کدام روزنه تابیده بودی
که چشم را می‌زنی نوربالای عزیز ؟
گفته بودم خط‌های سفید
جای مناسبی برای بوسیدن نیست
شاید بمانم
شاید بخوابم
و به تمشک‌های وحشی فکر کنم
و به تکرار حیات وحش
ساعت هشت شب
و به شال بنفشی
که زیر ترمز ماشین‌ها پاره شد
نشد که پر شوم از تو
از وقت‌های خالی از تو پر شدم
دیروز بود ؟
امروز است ؟
لب‌هایت را جلو می‌آوری
گونه‌ات را می‌بوسم
هک شده‌ام
با حفره‌ای عمیق
و ماشین‌ها مدام
از زنان خوابیده روی خط‌های سفید
پیاده می‌شوند ..


{ روجا چمنکار }