آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنار من باشی
و شیطانی که گولمان بزند!
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را میبینیم...
2
1
آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنار من باشی
و شیطانی که گولمان بزند!
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را میبینیم...
2
عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن.. اجبار است.
اعترافش هم وحشتناک است
ولی همین تاریکی
همین سکوت محض
این درد
تو را به من نزدیکتر میکند!
آدم ها
با حضورهای کم رنگشان
با بودنهایی که به بدترین وجه ممکن
با منطقی که من نمیفهمم
با احساسی که آنها نمیفهمند
واقعهی نبودن تو را یادآوری میکنند!
بعد از تو
هیچ چیزِ آدمها
جز لحظه ی وداعشان
برای من شور آفرین نیست.
(بخشی از یک شعرِ بلند"نیکی فیروزکوهی")