به سراغم بیا
با بارش رنگ هایی که می شناسند تو را
قرمز
آبی
سبز
و برگی که از لای پلکِ نیمه باز شب
برخوابِ نارنجی تو می وزد.
این شب تنگ تر از پیراهن غنچه ای ست
که از شانه هایم عبور کند.
به سراغم بیا
با آواز خیس پرنده ای که به هنگام بهار
لانه می کند در مویرگِ درخت ها و گلبن ها
در وزش ِرنگ ها و برگ ها!
با این همه ازدحام
نه ابری در آسمان پیداست
نه پرنده ای در شب
و نه انتظار مهتابی که از شانه های تو طلوع کند!
به چه دلخوش کند
برگی ،
که نه بالا می رود و
نه به زیر می ماند؟!
میتوانی از دوست داشتنم برگردی؟!
دوست داشتن که خیابان نیست
تاکسی بگیری
بنشینی
پیشانیت را به شیشه بچسبانی
آه بکشی
وبرگردی به پیش از آن
نه
نمی شود
با دوست داشتنم کنار بیا
مثل پیرمردها
که با لرزش دست هایشان .
برچسب :شعر رویا شاه حسین زاده
گلوگاه تو و لبهای من
همهچیز همانگونه که هستشکار خوب
میداند
شکار خوبی است
پنج صبحِ پنج مرداد نود و چهار
سنگهای قیمتی از زیر خاک بیرون میآیند
برچسب: سارا محمدی اردهانی
به قابِ عکس خالی تو
نگاه می کرد
به سایه ای
که هیچوقت مال خودت نبود.
و خانه ای که همیشه خالی از هیاهو بود
و لبخندی که سالها
از ترکهای خسته ی دیوار چکید
و نذری ،
که بی بهانه بارید!
برچسبها: اشعار سلبی ناز رستمی
هر صبح
از خواب می پرم
عجله می کنم
دلفین های آبی را بـه موهایم می زنـم
جای ِ لب هایت را بـر لب هایم صـورتی می کنـم
مـیـز را می چینم
صدایـت می زنـم
بعـد بـه یـاد می آورم
از پـاییز بـه بعد
دیگر نبوده ای و من
هر صبح از خواب پریده ام
عجله کرده ام
دلفین هـای ِ آبی را بـه مـوهایم زده ام
جای ِ لب هایت را بـر لـب هایـم صورتی کـرده ام
میز را چیده ام و بعد
صدایت زده ام...
"روجا چمنکار"