ما باید شعبده باز شویم
آستین بالا بزنیم
خودمان خرگوش از کلاه
عشق از خنجر بیافرینیم!!
برچسب :اشعار مهدیه لطیفی
از دو لیوان
که تفاوت طعم ها را لب می زدند
طلاقی عاطفی مرا گرفت
گرفت چابکی جادوی چشمهایم را
که شعبده ی روزها را به هیچ می گرفت
گرفت بازی حرف هایی را
که بر لب هایم پناه گرفته بودند
گرفته ایم دو سر بازی روزها را وُ می کشیم
پرت می شویم
در « از دوستت دارم می آیم»
گره می خوریم با « مرا ببوس »
لیوان های روی میز به سکسکه می افتند
سایه ی عکس های روی میز خلوت است
لال درتونل های روزهای خالی می دوم، می آیی؟
حفاری تشنگی خواب می بیند، آب!
دنبال اکتشاف لبخندی سرگردانی، ؟
گنج یاب اگر ضربان قلبی را ثبت نکند
روی دُور برای آخرین بار می افتد مرا ببوس!
باور داری،
« نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد» ؟
ندارم!
زیبایی ام ناظری نمی خواهد؟!
جلای وطن می کنی وُ
برق گنگ معدنی شاید چشمهایت را بگیرد!
لیوان های روی میز لب پّر می زنند
دو سر روزها را گرفته ایم و می کشیم
پرت می شویم « در روزی
که مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت!»
: تاثیرم در این شعرها چه قدر است ؟
چه قدر… تاثیر… قدر…
باز و بسته می شود مردمک هایت
دالان های روز باز و بسته می شود
حرف هایم به رقص، باز
اضطراب روی دُور دور می افتد
« از دوستت دارم می آیم »
دو سر روزها را گرفته ایم و می کشیم
پرت می شویم « در روزی
که کمترین سرود بوسه است
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی … که نباشم! »
برچسب :اشعار مهرنوش قربانعلی
سه گانی :
1
لحظه ها را چقدر میبارم!
زیر چتر دلم بمان ای دوست؛
تا شوی خیسِ «دوستت دارم».
2
آغوش تو رؤیای جنگل ها ؛
دورت زمین با عشق می گردد؛
دریا کنارت عکس می گیرد.
3
تو از جادۀ دل ،
گذشتی چو طوفان به زودی ؛
عجب گرد و خاکی به پا کرده بودی!
برچسب : نسیم محمد جانی
فقط یک کودک نبود
که درقراء خون دست تکان می داد.
الفبای بزرگی بود
که به تیر سه شاخه ی عشق
اذن عاشقی می داد.
کودک
پرنده شده بود با هرچه تیری،
که درکنارش پهلو می گرفت.
کودک می خندید
به دوردست ها
تا
روشنایی
راهی نمانده بود.
برچسب: اشعار سلبی ناز رستمی